دلم باز بهانه گيري ميكند بازهم هوايش ابري شده و ميخواهد ببارد ، علت چيست؟؟؟
نميدانم بازهم بي علت گرفته است ، بازهم هجوم اندوه دلم را سنگسار ميكند و اين دل نداند كه به كدامين علت سنگسار ميشود.
باز اين دل دارد فشار مي اورد به گلويم بغضش پاره ميكند اين حنجره را و هق هقش كر مي كند گوش اسمان را .
بازهم بهانه گير شده است اين دل ، بهانه چه ؟؟؟
نميدانم فقط همين قدر ميدانم كه دلش گريه ميخواهد .
دوباره عاه ، دوباره اشك ، دوباره يه دل سير صحبت كردن با خدا و اما بازهم بهانه ، بهانه پشت بهانه
اي خدا ان بالا نشسته اي و فقط تماشا ميكني در جواب تمام دردو دلهايم فقط تماشا ميكني ؛ اي خدا كاش معني نگاهت را مي فهميدم و اي كاش زبان نگاهت را به من اموخته بودي ، ميداني بهتر از هركسي ميداني كه اين بنده ات فقط تو را براي درد و دل دارد فقط تو را ؛ پس اي كاش به اين بنده ات زبان نگاهت راهم مي اموختي .
اااااااااااااااااااااااااي خداااااااااااااااااااااااااا ...........
نظرات شما عزیزان:

.gif)
.gif)
.gif)