هیچکس نمیداند پشت این چهره ارام
دردلم چه میگذرد
نه نمیدانی
هیچکس نمیداند
این ارامش و این دل ناارام
چقدر خسته ام میکند
صفحه اصلی | عناوین مطالب | تماس با من | پروفایل | قالب وبلاگ
هیچکس نمیداند پشت این چهره ارام
دردلم چه میگذرد
نه نمیدانی
هیچکس نمیداند
این ارامش و این دل ناارام
چقدر خسته ام میکند
دلگرفتگی این روزهایم از خزان هم غمناکتر است
نمیدانم به خاطر تاثیرات پاییز است یا به خاطر هجوم خاطرات
ازدست خودم کلافه ام
اینکه ندانی چرا دلت گرفته است شاید بدترین حس ادمی ست
پاییز این روزها برایم عجیب دلگیر است
فکر میکنم دل من هم مثل پاییز برگ ریزان دارد
البته
به جای برگریزان خاطره ریزان دارد
غروب که میشود این دل بی صاحب عجیب بی قراری میکند
افسارش از دستم خارج شده ، نمیدانم چرا اینقدر گستاخی میکند
شاید
هردلی که عاشق میشود و میشکند دیگر رام شدنی نیست
آری رام شدنی نیست
که اگر بود
این حجم از دلتنگی محال بود
ادماهیچکس و فراموش نمیکنن
فقط یاد میگیرن با نبودنا کنار بیان
البته کنارم نمیان فقط سعی میکنن
خودشونو قانع کنن
واین سختترین کار دنیاس