اشك ...
چشم هايم هم ديگر اشك ندارند ، حتي آنان هم از اشك ريختن خسته شده اند ، حتي آنان هم ديگر درياچه شان خشكيده است .
چشمان من بباريد ، بباريد كه اگر نباريد صاحبتان دق خواهد كرد ، بباريد ، بباريد و كمي از بارسنگين صاحبتان بكاهيد .
بباريد و خبر دهيد از سوزش دل ، بباريد و خبر دهيد از سوختن قلب از پايان وجودداخلي ، بباريد و به همگان ثابت كنيد كه اين وجود يخ بسته است ، بباريدو به همگان نشان دهيد اولين كه نه تقريبا هزارمين باران پاييزه و زمستانه وجودم را .
ريحانه به تو يخبندان وجودت را تبريك مي گويم .
نظرات شما عزیزان:
پاسخ: ممنون مي شم و همين طور خوشحال به تبادل لينك
سلام خوبی؟ میشه بهم سر بزنی ؟
قول میدم خوشت بیاد حالا یه سر بزن و اگرم بدت اومد برو ضرر که نمیکنی
فقط اگه خوشت اومد خواهشا برام نظر بزار خواهشا
پاسخ: حتما عزيزم